حضرت امالبنین؛
مادر اباالفضل، یعنی امّالبنین، مادرِ پسران، بعد از آنکه چهار پسر را یکجا از دست داد ـ قربان شهامت این زن! قربان بزرگواری این زن! ـ خیال میکنید بنا کرد شیون و ناله کردن؟ بنا کرد دشمن را بر خود جریکردن؟ ابداً!
گریه میکرد، اما گریۀ او خون از درودیوار میباراند. دست بچۀ کوچک اباالفضل را که عبیداللهبنعباس است، میگرفت و میآورد در قبرستان بقیع، حالا قبرستان بقیع کجا، کربلا کجا، بچههایش در کربلا افتادند و دفن شدند، اما او دنبال یک شعار تبلیغاتی است، کاری ندارد کجا افتادند.
چهار صورت قبر درست میکرد، مینشست بالای سر اینها، بعد بنا میکرد حرفزدن؛ ببینید شعرهایی که میخواند چه بود؛
یا مَن رَاَی العَبّاسَ کَرَّ عَلَی جَماهیرِ النَّقَدِ وَ وَراهُ مِن اَبناءِ حَیدَرَ کُلُّ لَیثٍ ذی لَبَد.
بیانات مقام معظّم رهبری در تاریخ ۱۳۵۲/۱۱/۱۲
کتاب: حلقۀ سوم «انسان ۲۵۰ساله»