روزنگار

خاطرات شکست حصر آبادان و رودخانۀ بهمن‌شیر

راجع‌به حصر آبادان، من خیلی خاطرات در ذهنم هست، که شاید یادم نیاید همه‌اش را، و یا به تفصیل یادم نیاید. از جملۀ آنها که از خاطرات شیـرین ماست، نفوذ نیروهای دشمن است به غرب بهمن‌شیر؛ یعنی داخل جزیرۀ آبادان.

نمی‌دانم نقشه الان در ذهنتان هست یا نه؛ چون قسمت شرقی جزیرۀ آبادان را رودخانۀ بهمن‌شیر می‌پوشاند. دشمن آمده بود تا نخلستـان‌های کنار رودخانۀ بهمن‌شیر رسیده بود؛ از رودخانه هم عبور کرده بود، وارد جزیرۀ آبادان شده بود. یعنی ما نه‌فقط دیگر حالا ازطرفِ شرق آبادان، بلکه حتی از جنوب آبادان هم، از داخل جزیره، تهدید می‌شدیم، و خیلی چیز تلخ و خطرناکی بود.

برادرهای ارتش خیلی تلاش کردند، واقعاً در آن جریان خیلی فداکاری کردند. یک فرمانده‌ای بود که الان اسمش یادم نیست. یک سرهنگی بود، فرماندۀ تیپ ظاهراً بود یا فرماندۀ گردان بود؛ شجاعت خیلی زیادی کرد، که بعد هم به او نشـان تقدیری دادند.

در همان زمان برادرهای سپاه هم بودند. برادرهای متفرقه هم در آبادان زیاد بودند. می‌دانید در آبادان ستادهای کوچکی بود، وابسته به گروه‌های مختلف، که همه رزمنده و فداکار و شجاع، اما بدون انسجام؛ همۀ اینها آمده بودند، با این نیت که دشمن را از جزیرۀ آبادان بیرون کنند و همین کار را کردند.

به‌قدری آن شکستی که دشمن آنجا خورد، برایش تلخ و گزنده بود که من فراموش نمی‌کنم خاطرۀ شادی‌های آن روز برادرانمان را. تعداد زیادی از عراقی‌های متجاوز به‌سمتِ آبادان، در رودخانه ریختند و غرق شدند.

بیانات مقام معظّم رهبری در تاریخ ۱۳۶۳/۶/۲۸
گفتار «خاطرات جبهه (۱)»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *