بریده کتاب, کریمانه

سالروز شهادت شهید مهدی تهامی؛ ۲۱ دی‌ماه ۶۵

می‌رسیم به اینکه خانم پورحبیبی، چطور خبر شهادت شهید تهامی را شنیدند:

بله. آقای مغفوری در عملیات کربلای ۴ شهید شد، پنجم دی‌ ماه؛ و همسر من در عملیات کربلای ۵، در بیست‌ویک دی. دقیقاً هجده روز پس از شهید مغفوری. مهدی بعد از شهادت شهید مغفوری، به خانه برنگشت. در جبهه ماند و از آنجا نامه‌ای برایم فرستاد. در نامه نوشته بود که پیش زهرا، همسر شهید مغفوری بروم و او را تنها نگذارم. و به زهرا بگویم فلان‌ نامۀ نهج‌البلاغه را بخواند که موضوعش دربارۀ گریۀ همسران شهداست. در حین خواندن نامه اشک می‌ریختم و می‌گفتم: هِی.. حاج مهدی! این حرف‌ها را به من می‌گویی یا زهرا؟

نامه که به ‌دستم رسید، آرام‌وقرارم را از دست دادم. بااینکه تازه پیش زهرا بودم؛ سریع بچه‌ها را آماده کردم که دوباره برویم به‌سمت زرند و کرمان، تا بروم و پیش زهرا باشم. از سیرجان که راه افتادیم، زنگ زده بودند سیرجان که خبر شهادت شهید تهامی را به من بدهند، اما من با بچه‌ها در راه زرند بودیم.

تصویر همسر و نوه‌های شهید تهامی، در جلسات مصاحبه تولید کتاب «کریمانه»
کتاب: کریمانه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *