بریده کتاب, مسیح در شب قدر

سالروز شهادت شهید محسن عاشوری

«شهید عاشوری»

محسن رفت برای عملیات کربلای یک، برای پس‌گرفتن مهران. تقریباً ده روز از شروع عملیات گذشته بود که یکی از دوستان محسن، ظهر زنگ زد خانۀ ما. گفت: حاج‌آقا ان‌شاء‌الله خدا اجرتان بدهد.
گفتم: محسن طوری شده؟
کمی صبر کرد..
گفتم: شهید شده؟
با بغض گفت: بله، مبارک باشد..

نزدیک نوزده‌سالش شده بود. نگاهش که می‌کردم، لذت می‌بردم. زیرِ لب «یا علی‌اکبرِ حسین» گفتم و چشمانم خیس شد.
گفتم: زنده باشید پسرم، خدا خیرتان بدهد. ان‌شاء‌الله امام زنده باشند. جنازه‌اش هست یا نه؟
گفت: بله حاج‌آقا، محسن نُه روز پیش شهید شد، منتهی آن منطقه افتاد دست عراقی‌ها، امروز ما پیشروی کردیم و آن ارتفاعات را گرفتیم. الحمد‌لله جسد محسن و بقیه را هم پیدا کردیم..

۷ فروردین ۷۶، دیدار مقام معظّم رهبری با خانوادۀ شهید
کتاب «میزبانی از بهشت»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *