بریده کتاب, روزنگار

بزرگداشت شهدای مدافع حرم

آن روزها عنایات ویژه و فراوان حضرت به رزمندگان و اهالی زینبیه، حرم را تبدیل به مأمن و پناهگاه مردم کرده بود و همه به کوچک‌ترین بهانه، به حضرت زینب متوسل می‌شدیم و در حرم آرام می‌گرفتیم.

«منجي الشام» یا «حافظة الشام» عبارت قدیمی اهالی سوریه در وصف بی‌بی زینب بود که از یادها رفته بود و دوباره بر سر زبان‌ها افتاد. و این جمله معروف شده بود که: نَحنُ في حِمايَةِ السَیِّدَة زَینَب و هِيَ تُدافِعُ عَنّا و عَن کُلِّ سورِيَة
ما در پناه حضرت زینب هستیم، و ایشان، از ما و تمام سوریه دفاع می‌کند. برای خود من این قضیه در ماجـرایی که پیش آمد، به‌وضوح ثابت شد.

یکی از شب‌های محاصره، خانمی از اهل‌سنت منطقه، حدود ساعت سۀ نیمه‌شب، پابرهنه از خانه‌اش بیرون می‌دَوَد، دم درِ حرم می‌آید و می‌گوید: می‌خواهم بروم کنار ضریح. مسئول حفاظت حرم می‌آید و می‌پرسد: داستان چیست؟ الان حرم بسته است، باید فردا بیایی.

زن می‌گوید: من از اینجا نمی‌روم تا به ضریح برسم.

خلاصه سروصدایی شد و ما هم آمدیم دم در حرم. آن‌قدر اصرار کرد تا واردش کردند. وقتی کنار ضریح رسید، شروع کرد با صدای بلند گریه‌کردن. بعد از مدتی که آرام گرفت، از او پرسیدیم ماجرا چیست؟

گفت: امشب در خواب خانم جلیله‌ای را دیدم که دستانش را باز کرده، طوری‌که گویا با دستانش کل منطقۀ زینبیه را در آغوش گرفته و از آن مانند طفلی مراقبت می‌کند، درحالی‌که دستانش خونی شده‌اند. همین‌طورکه با بُهت ایشان را نگاه می‌کردم، رو کردند به من و فرمودند: «اَنا اُدافِع عَنکم»، من دارم از شما دفاع می‌کنم. وقتی این خواب را تعریف کرد، ما شدیدتر از او شروع کردیم به گریه‌کردن و به بی‌بی عرض کردیم که حقیقت همین است.

کتاب: مقاومت زینبیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *