سیوپنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی رحمتاللهعلیه
نقطۀ تاریخی ۱۴خرداد، روز سرنوشت بود؛ روز سرنوشت کسانی که سنتهای الهی، و انقلاب اسلامی بناشده بر این سنتها را نمیشناختند، روز سرنوشت دوستان سطحی و دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی.
دوستان و دشمنانی که از مدتها قبل، نگران و مترصد حادثۀ ۱۴ خرداد بودند، و هر دو بهاتفاق، فکر میکردند که آیا چنین لحظهای، لحظۀ پایانیافتن همهچیز خواهد بود؟
طبیعیست هر ملتی، هرچقدر هم پراستعداد باشد، تا از نعمت داشتن رهبری حکیم و الهی برخوردار نباشد، نخواهد توانست قدمی پیش برود. حرکت ملت، نیاز به رهبر دارد؛ رهبری که راه را به او بنماید، او را در قبال سختیها دلداری دهد، آیات بشارت را به جانش القا کند، و خلاصه، استعدادهای او را به فعلیت برساند.
اما تدارک وسیع امام برای چنینروزی، در طول سالیان پس از انقلاب، مانع از کامرواشدن دشمنان شد. این بنای الهی و خالص اسلامی، در مواجهات حوادث دوران دهسالۀ پس از پیروزی انقلاب، چنان با مصالح مقاوم و هندسۀ الهی و نظامات منطقی و متقن پیریزی شد، که پس از ده سال، معمار بزرگ او «با دلی آرام و قلبی مطمئن بهسوی جایگاه ابدی» سفر کرد و به همه اطمینان داد که با رفتنش، «در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد.»
راز ماندگاری انقلاب بزرگ ما، در این بود که بنیانگذارش، توانست خلیفهای چون خود را بهجای خود بنشاند. و مردم، در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، بهیکباره با یک خمینیِ جوانشده مواجه شدند، با رهبری که نهتنها خلأ وجود امام را پر کرد بلکه توانست عرصهها و افقهای جدیدی را برای جایگاه رهبری بهوجود آورد.