بسم الله الرحمن الرحیم
بیدغدغه نباشد ابری که در عبور است
این شرح مزجی ماست از ماجرای صهبا
نامهای به دکتر جلیلی
جناب آقای دکتر سعید جلیلی سلام..
یادش بخیر.. تابستان سال 92 بود و صهـبا سرمست از تولد کتابهای «بصیرت و استقامت» و «دغدغههای فرهنگی» و «انسان 250ساله» و «طرح کلی اندیشۀ اسلامی» و اردوهای فرهنگی و جهادی در بشاگرد و… که مکانمان در بالاشهر تهران یکجا از کفمان رفت و صهـبا ماند و حیرت و غم..
نه آهی در بساط داشتیم که بتوانیم در تهران، جای دیگری بگیریم، نه کسی یا جایی بود که حاضر باشد با حفظ هویّت و حریّتمان زیر بغلمان را بگیرد که از دست نرویم!
در حیرتِ میان تعطیلی صهــبا و پخششدن جمع، یا ترک تهران و حفظ جمع؛ هاتفی صلا داد که برویم قم و پناه ببریم به دامنِ کریمۀ اهلبیت علیهمالسلام. هفده خانواده به قم هجرت کردند تا این مسیر متوقف نشود.
از آن مکانِ باکلاسِ پاسداران تهران، پرتاب شدیم به ساختمانی قدیمی و دوطبقه در انتهای خیابانِ آذر قم.
پدرِ بزرگوارِ یکی از بچههای صهـبا آن مکان را بدون چشمداشت، موقتاً در اختیار ما گذاشت تا از آن مقطعِ بحرانی عبور کنیم.
چند ماهی میشد که جاگیر شده بودیم و کارها شروع شده بود که روزی تماس گرفتند و گفتند مهمان دارید.
اولین مهمانمان: آقای دکتر جلیلی..
در آن ایام شما هم بهنحوی غریب بودید، انتخابات خرداد 92 و منتخبِ آن، همه را در خماری فرو برده بود و روی دستِ شما هم رأی خالص و بیریایی بهامانت جا مانده بود.
با همان پرایدِ کذایی که امروز دیگر تیبای زیبایی شده، از تهران آمدید قم برای دیدن صهـبایی که باخبر شده بودید هجرت کرده. با نگرانی هم آمدید تا احوالی بپرسید و از ادامۀ حیاتش مطمئن شوید..
چه روز شیرینی بود.. چقدر گفتگو کردیم و از آقا، دیدیم و شنیدیم تا آفتاب غروب کرد.
در آخر صحبتهای آنروز از توصیۀ حضرت آقا بعد از انتخابات گفتید که قریب به مضمون، فرموده بودند با این چهار میلیون رأیِ خالصی که در کل کشور کسب کردهاید، ارتباط بگیرید و این شبکه را حفظ کنید. توصیهای که تبدیل شد به نقشۀ راه سالهای آینده.
لطف فرمودید و شروع عمل به آن فرمانِ نورانی و زیرساختی را از جمعِ کوچک و بهظاهر به تاراجرفتۀ ما قرار دادید.
از ابتدا ، مخاطب حرفهای کتابهای صهــبا بودید و برایمان گفتید از اهمیت نگاهی که در کتاب دغدغههای فرهنگی وجود دارد و الگویی که انسان250ساله میسازد و ایمان و حرکتی که از طرح کلی ساخته میشود. چقدر محکم صحبت میکردید و چقدر به مبانیِ آقا مسلّط بودید..
آقای جلیلی، آن حرکتِ مبارکی که از ساختمان محقّر صهـبا در گوشۀ قم شروع شد، تا حالا ادامه داشت؛ از این شهر به آن روستا، از شرق به غرب و جنوب به شمال. ما دورادور شما را در نظر داشتیم و شهادت میدهیم که به آن توصیه، به کاملترین شکل ممکن و در حد وُسع، عمل کردید. چندبار وقتی در بشاگرد مشغول بودیم، خبردار شدیم که دکتر جلیلی صبح از کنار کوههای مریخیِ مسیرِ جاسک ــ میناب رد شدهاند و در چند شهر و روستای منطقه، بازدید و برنامه داشتهاند یا در جنوب کرمان بودهاند یا …
محور همۀ این حضورها، علاوهبر افزایش شناخت، امید بود و تبیین.
شما نه به ما کمک مالی کردید، نه زمین دادید؛ یعنی نداشتید که بدهید. اما ارتباط محتواییتان با صهـبا برقرار بود و در هر محصول جدیدی، یکی از اولین بازخوردها را از شما میگرفتیم و دلگرم میشدیم، آن هم در طول دورههای سردِ سختگیریهای بیروح و بیمنطقِ بعضی مجموعههای بالادست.
وقتی در سال 96، کتاب «بَرتبعید» منتشر شد؛ متواضعانه پذیرفتید که کتاب را در خود ایرانشهر و در منزلِ محل تبعید مقام معظّم رهبری در سال 57، رونمایی کنید. و چه رونمایی شیرینی بود..
برخلاف خیلی موارد که مسئولین، چند دقیقه پیش از رونمایی، با کتاب مواجه میشوند و جلسه را با حرفهای کلی میگذرانند، با تسلّط کامل بر محتوا، به زیبایی توضیح دادید که چرا نام این کتاب «بَر تبعید» است و نه در تبعید!
و بگذارید امروز به صراحت بگوییم که شما با الگوگیری از آقا، در طی این سالها؛ بر معادلات قدرت و زدوبندهای سیاسی بودید، بر تیمکشیها و قدرتطلبیها بودید، بر لابیها و بازیها بودید. و در مردم بودید؛ در میان جوانان دغدغهمندِ عرصۀ علمی و فرهنگی و…، در میان کارگران و کشاورزان، در میان کارشناسان و نخبگانِ فراموششده بودید، آنهم با نگاه باز و پذیرا، اما اعتقاد و عزم سفت در برابر جریانات منفعتطلب و التقاطی، یا خسته و ناامید.
از خود ما روایتهای حضور مردم در غرفۀ نمایشگاههای کتابِ تهران را شنیدید، حضورهایی از همۀ رنگها و طیفها..
روایتهایی از خانمهایی که ما به آنها میگفتیم «تشنگان خورشید» و سوژۀ گشت بهاصطلاح ارشاد و طرح ضد نور بودند، شنیدید از موردی که کیسۀ کتاب انسان 250ساله بهدست داخل وَن هُل داده شده بود. بیمهریهایی فقط بهخاطر نقص ظاهر و نه معاندت با نظام و نه حتی ترویج برهنگی..
و خود ما بارها شاهد گوشدادن شما به سخن و نظرات همین خانمهای محترم با ظاهرهای متفاوت در بازدیدها و گفتگوهای مستمر شما بودیم. و چه زیبا آن عزیز و استادمان میگفت: «گاهی باطن مردم، ظاهر مسئولین است و باطن مسئولین، ظاهر مردم!»
برای ما سنگین است که باوجود این ارتباط و تعامل با طبقههای مختلف مردم، به شما میگویند بسته و دُگم..
از 92 تا 1403 یازده سال گذشت و شهادت آیتﷲ رئیسیِ عزیز با آن حکمتهای عجیب الهی و حماسۀ بینظیر مردمی، موقعیتِ معناداری ایجاد کرد که نتیجۀ یازده سال دوندگی و فکر و تحقیق و مهمتر از همه، حوصله و شنیدنهای شما، دوباره بر عقل و دل مردم عرضه شود و علیرغم همۀ فشارها و تخریبها و بیمحلیها و آقابالاسریها، با هدایت الهی، اقبالی ارزشمند شکل بگیرد و ما را به روزِ امیدوارکنندۀ نهم تیر1403 برساند.
در طول این سالها، از محافل و همایشهای سیاسی و جناحی دوری گزیدید و به جلسات گوناگون تخصصی با گروههای مردمی شتافتید. شما کارهایی کردید که جز خدا ندید. در یک سال اخیر، بهمثابۀ یک مربّی پرورشی، به مدارس رفتید، تا مبانی انقلاب را برای اذهان مشوششدۀ نوجوانان تبیین کنید.
شما تمام سعی خود را به میدان آوردید و «وَ اَن لَيسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعى».
شما از سال 92، پانصدوپنجاه هفته دویدید تا این نتیجه بهعنایت الهی محقق شد. و حالا نوبت سعی ماست که یک هفته، روز و شب نشناسیم و به شرق و غرب و شمال و جنوب برویم، در فضای حقیقی و رو در رو و در فضای مجازی، تبیین و تشویق کنیم، تا قدم نهایی این مسیر مبارک نیز با صدق و اخلاص برداشته شود.
ما شما را نه کاندیدای جبهۀ انقلاب، که «کاندیدای شاخص گروههای مردمی و کمتردیدهشده» میدانیم، چرا که هر فردی در انتخابات، به هر کدام از نامزدهای محترم رأی داد، جزئی از جبهۀ وسیع و رنگارنگِ انقلاب است.
در مواجهه با جامعه در این یک هفته، باید رفت سراغ کسانی که جمعۀ قبل رأی ندادند، کسانی که از دعواها و القاها و سیاسیبازیهای هفتۀ گذشته خسته شدند. این هفته، بیشتر فرصت تحبیب است تا استدلال. تا انشاءﷲ بعد از این هفتۀ سرنوشتساز، دولت چهاردهم برای استفاده از یک جهان فرصت و رسیدن به یک ایران جهش، شکل بگیرد، و مشارکتهای بالا یکی از میوههای باغش شود.
آقای دکتر جلیلی، ما بحمدﷲ سالهاست که برای تفرّج و حظّ معنوی، به خدمت مردمِ عزیز بشاگرد میرویم. منطقهای با حدود 200 روستا و با وسعت حدوداً یکصدم ایران، که به برکت ایمانِ زلال مردمانش و اثر نَفَس پاک «حاج عبدﷲ والی»، امروز یک «منطقۀ ویژۀ انقلابی» است و در همۀ بزنگاهها پشت خط ناب انقلابی ایستاده و در این انتخابات هم با مشارکت 90درصدی و رأی 73درصدی به دیدگاه شما، انقلابیبودن خود را بهرخ کشیده. گرچه رأی به سایر نامزدهای بزرگوار نیز عموماً با نیت اعتلای انقلاب بوده و همه مأجور و مقبول است انشاءﷲ، همانطور که در تمام کشور.
سلام مردم بشاگرد را به شما میرسانیم، و در این مقطع حساس و سرنوشتساز، عهد میبندیم که تا پای جان، توان و آبروی خود را بهپای رشد و اعتلای شجرۀ مبارکۀ انقلاب اسلامی و خدمت به اهداف مقدّس رهبر فرزانه و عزیزتر از جانمان، بگذاریم. که این مسیر نورانی را زمینهساز قیام حضرت حجّت (ارواحنا فداه) و برقراری آن دولت کریمه میدانیم.
و سلامٌ علیکُم بِما صَبَرتُم
۱۰ تیر 1403
صهــبا