پیغمبر اکرم وقتى در کوه نور، اولین شعلۀ وحى به جانش خورد، آتش گرفت؛ دید که پیامآور خدا مىگوید «اِقرَأ» بخوان، پیغمبر که چیزى نمىخواند، «وَ ما اَقراَ» چه بخوانم؟ یا نمىخوانم، نمىتوانم بخوانم.
«اِقرَأ بِاسمِ رَبِّک الَّذى خَلَقَ، خَلَقَ الاِنسانَ مِن عَلَقٍ، اِقرَأ وَ رَبُّک الاَکرَمُ، اَلَّذى عَلَّمَ بِالقَلَمِ، عَلَّمَ الاِنسانَ ما لَم یعلَم». ﴿علق، آیه ۱-۴﴾
آتش به جان پیغمبر مىزند، تحولى بهوجود مىآورد؛ ناگهان در این انسان متفکر، انسانِ درستبرو، انسان آماده، یک انقلابى بهوجود مىآورد؛ یک رستاخیزى. اصلاً آدم، آدم قبلى نیست. محمد، محمدِ یکلحظه قبل نبود؛ انسان یک ساعت قبل نبود؛ یک چیز دیگرى بود اصلاً، یک عنصر دیگرى، یک جوهر دیگرى. اول، بعثت در وجود او، انقلاب و تحول در باطن او بهوجود آمد و بعد همین انقلاب منشأ شد که بتواند دنیایى را به تحول بکشد.
اگر خودش عوض نمىشد، نمىتوانست دنیا را عوض کند و این درسىست براى پیروان پیغمبر.
محتواهای مربوط به کتاب در نشانیهای زیر:
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ایتا
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بله